خاطرات شهدا - صفحه 18 از 39 - شهدا مارکت

سبد خرید کوچک

  خاطرات شهدا : مدافع حرم آل الله شهید علی عابدینی     اخلاق عمویش سئوال می پرسید و قبل از اینکه به سن بلوغ برسد به نیت عمویش نماز می‌خواند. بسیار آدم با روحیه‌ای بود و حتی وقتی که مجروح شده بود روحیه خود را از دست نداد به طوریکه حتی از گذاشتن آتل بر […]

ادامه مطلب

  خاطرات شهدا : خاطره شهید مهدی زین الدین ؛ عبادت عاشقانه     موقع برگشتن به اهواز، از شوش که رد می شدیم، آقا مهدی گفت: «خوب، حالا به کدام میهمانخانه برویم؟!» گفتیم: «مهمانخانه ای هست بغل سپاه شوش که بچه ها خیلی تعریفش را می کنند.» رفتیم. وضو که گرفتیم، آقا مهدی گفت: «هر […]

ادامه مطلب

  خاطرات شهدا : خاطره شهید مهدی باکری ؛ شهردار گمنام ارومیه     گروه‌های امدادی را خبر می‌کند. گروه‌های امداد به سرپرستی مهدی باکری به سمت محلات مستضعف‌نشین که گرفتار سیل شده بودند، راه می‌افتند.حجم آب لحظه به لحظه بیشتر می‌شد و مردم سراسیمه از خانه‌هایشان بیرون می‌آمدند. بعضی از خانه‌ها ویران شده بود و […]

ادامه مطلب

  خاطرات شهدا : شوق شهادت ، قاری شهید محسن حاجی حسنی کارگر     کمی قبل، جرثقیل در خانه خدا سقوط کرده بود و چندین نفر به شهادت رسیده بودند .محسن گفت : کاش منم همراه اونا شهید شده بودم! مامان بهش توپید :زبونت رو گاز بگیر! من طاقت این حرفا رو ندارم!محسن خندید باز […]

ادامه مطلب

  خاطرات شهدا : دع کن شهید بشم ؛ شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی     محمد داشت با دخترم صحبت می‌کرد و من همزمان صحبت‌هایشان را گوش می‌کردم که به دخترم گفت: به مامان بگو برام زن بگیره که من وسط حرفهایش آمدم و گفتم تو هنوز بچه‌ای! به محض اینکه متوجه شد من […]

ادامه مطلب