خاطرات شهدا: مثل شهید حججی راوی:رسول فاتحی-همکار شهید چراغ ها را خاموش میکردند با هم می رفتیم پای روضه سینه زنی سید رضا نریمانی.هر شب وسطِ های های گریه هایش میزد روی شانه ام:”رفیق!دعا کن منم این طور شهید بشم”؛وقتی از ارباً ارباًحضرت علی اکبر(ع)میخواند،وقتی از گلوی بریده ی حضرت علی اصغر(ع)میگفت،وقتی از جدا شدن دستان […]
ادامه مطلب