خاطرات شهدا : شهادتین گفتن شهید مدافع حرم مجید سلمانیان
به رزمندههای ما در خان طومان حمله کرده بودند.
روز قبل از عملیات مجید گوشی دوستش را گرفته و با آن عکس انداخته و برای من فرستاده بود.
کمی بعد هم دشمن حمله میکند و مجید تا آخرین لحظات در منطقه میماند و با وجودی که خیلی از رزمندهها برگشته بودند او ایستادگی میکند.
من اینها را به نقل قول یکی از همرزمانش که موقع شهادت کنارش بود میدانم.
رزمنده ای که از دوستان مجید بود و تا آخرین لحظه شهادت کنار شهید مجید سلمانیان بود هم اسمش «حاج مجید» بود.
حاج مجید میگفت: شب شهادت پسرتان کنارش بودم و به او گفتم همه برگشتهاند تو هم منطقه را ترک کن.
اما شهید ایستادگی کرد و در همین هنگام یک گلوله از پشت به او اصابت کرد و از سینهاش خارج شد. به زمین که افتاد، من خودم او را برگرداندم و دیدم که هنوز زنده است. به من گفت رهایم کن و برگرد. بعد اشهدش را گفت و چشمهایش را بست. تکانش دادم و دوباره چشمش را باز کرد. باز خواست برگردم و دوباره اشهدش را خواند و این بار به شهادت رسید. دوست مجید میگفت: خوش به سعادت فرزندتان که سعادت داشت دو بار اشهدش را بخواند و من چقدر حسرت میخورم چرا زودتر با این شهید بزرگوار آشنا نشدم.مجید به راهی رفت که ارزشهای آن دفاع از حرم و جبهه مقاومت اسلامی و پاسداری از امنیت کشورمان است. حالا برخی هرچه میخواهند بگویند که آنها به خاطر اسد میروند یا به خاطر پول میروند و…
راوی :مادر روحانی جاویدالاثر شهید مجید سلمانیان