خاطرات شهدا: رعایت بیت المال شهید عباس بابایی
رعایت حق بیت المال
حضرت آیت الله شهید صدوقی یک دستگاه پیکان به شهید بابائی اهدا کرده بودند؛ ولی ایشان آن خودرو را متعلق به خود نمی دانستند و با آن کارهای اداری انجام میداد.
روزی جهت انجام کاری اضطراری ماشین را به امانت گرفتم و به منزل پدرم در اصفهان رفتم. ماشین را جلو خانه پارک کردم. ساعتی بعد وقتی خواستم حرکت کنم متوجه شدم که قفل صندوق عقب ماشین شکسته و در آن باز است. در را بالا زدم، زاپاس، آچار چرخ و جک به سرقت رفته بود. از اینکه ماشین امانتی بود خیلی ناراحت شدم. آمدم و جریان را برای عباس توضیح دادم. پیش خود فکر کردم با رابطه رفاقتی که بین من و عباس وجود دارد، او خواهد گفت که اشکال ندارد و برو یک زاپاس و جک از انبار بگیر؛ ولی برخلاف آنچه که من تصور میکردم، او گفت:
– خوب حالا چیزی نیست. برو یک زاپاس و جک بخر و سرجایش بگذار.
اول فکر کردم شوخی میکند؛ ولی آقای صادقی که بیشتر از من با خصوصیات او آشنا بود، گفت:
– او جدی میگوید. برو تهیه کن. چون تو از ماشین بیت المال به درستی استفاده نکردی.
حقوق ماهانه من در آن زمان سه هزار و دویست تومان بود و اگر میخواستم فقط یک زاپاس بخرم میبایستی حدود دو هزار تومان پول پرداحت میکردم. سرانجام با هر زحمتی که بود آنها را تهیه کردم.
آن روز و در آن شرایط از برخورد خشک شهید بابائی ناراحت شدم؛ ولی قدری که اندیشیدم بر بزرگی و تقوای او آفرین گفتم؛ چرا که حاضر نشد حتی در مورد دوست صمیمی اش هم از اموال بیت المال کمترین گذشتی را بنماید.
خاطره از: کمال میرمجربیان
منبع: کتاب پرواز تا بینهایت
______________
پ.ن: ای کاش، مسئولین امروز این رفتارها را یاد بگیرند. که البته یاد گرفته اند، حال آنکه به فراموشی سپرده اند. چرا که خیلی از آنان همرزمان همین شهدا بودند. با آنها معاشرت میکردند و رفتار الهی و معنوی آنان را میدیدند ولی حال که نوبت عمل خودشان رسیده، همه را به فراموشی سپردند.
وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ
ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻣﺒﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﭼﺎﺭ ﺧﻮﺩﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻲ ﻛﺮﺩ ; ﺍﻳﻨﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺎﺳﻘﺎﻧﻨﺪ.
سوره حشر، آیه ۱۹