عشق به جهاد از نگاه شهید مدافع حرم شهید سید علی زنجانی
امام علی (علیهالسلام) میفرمایند: «اما بعد فانّ الجهاد باب من ابواب الجنه» جهاد دری از درهای بهشت است. «فتحه الله لخاصه اولیائه» این در را خدا برای اولیاء خاصش (دوستان خاصش) باز گذاشته است. میفرمایند درِ جهاد را برای خاص اولیائش باز گذاشته است. اینجا یک نکتهای وجود دارد. برای خاص اولیائش باز گذاشته به این معنا نیست که، هرکس دوستِ خدا شد توفیق جهاد پیدا میکند. این تعبیر اصولاً با احکام وجوب جهاد منافات دارد.
پس چگونه واجبى است که همه باید در آن شرکت کنند اما فقط مخصوص خاصان خداست؟
نکته قابل توجه این است که، هم در اینجا و هم در بسیارى از روایات مشابه با آن منظور نتیجهی کار است. یعنی جهاد خاص ساز است. نه اینکه فقط خاصها میتوانند به جهاد بروند.
یعنى هر کس که وارد قضیه جهاد شد، تبدیل به آدم خاصی میشود. مهم این است که انسان روحیهی جهادی داشته باشد، روحیهی شهادتطلبی داشته باشد. این خود روحیه انسان را خاص میکند. وقتی این خلوص به حد اعلا رسید، آنوقت خدا گلچین میکند.
به عبارت دیگر، ورود به این مطلب خاص میکند. نه اینکه هر کس خاص بود، وارد جهاد میشود.
تعبیری که متأسفانه قبلاً به اشتباه در رابطه با شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی هم بکار میرفت. گاهی افراد، بعضی موارد را سانسور میکردند. مثلاً نگویید، این چه فرد کسی بوده و شهید شده است. این با عقاید همخوانى ندارد که چنین آدمی به جهاد رفته و به شهادت رسیده است. الحمدلله، این نوع تعبیر منسوخ شد. باب دیگرى باز شد. معرفتى ایجاد شد که این تعابیر صحیح نیست. ذکر این موارد ضرورى است که چه آدمهایی وارد قضیه جهاد شده و متحول شدند. متأسفانه موضوع به سمتى رفت که این برداشت شود که آنها انسانهاى خاصى بودند که به شهادت رسیدند. حال آنکه، دور از دسترس نیست. هرکس مىتواند به این مسیر وارد بشود. وارد که شد، خاص مىشود. مهم این نیست که قبلش چه بوده است.
اینکه حضرت علی (علیهالسلام) میفرمایند؛ خدا این در را برای خاص اولیائش باز گذاشته، منظور همین است که جهاد خاص ساز است. با ورود به آن خاص مىشوید. مهم این است که ورود پیدا کنید.
برای ورود به آن خلوص نمیخواهد. اصلاً جهاد واجب شرعى است. ولى وقتى وارد شدید، دل که دادید، درست عمل کردید، انگیزه درست شد، نیت که درست بود؛ آن وقت تبدیل به یک انسان خاص میشوید.
مصادیق این نوع نگاه خصوصاً در وصیتنامهی شهید ده-دوازده ساله به چشم مىخورد. آقای رحیمپور ازغدی که به صورت تخصصی در وصیتنامهی شهدای جوان بررسی کردهاند میگویند؛ من مطالبی که در این وصیتنامهها دیدم در کتب عرفا پیدا نکردم. یعنی چیزهایی که در وصیتنامه یک شهید ده-دوازده ساله است، نه در کتب عرفا و نه در از نقل عرفا نیافتم. مشخص است که مورد توجه خاص قرار گرفته است، حتى اگر قبل از آن انسان خاصى نبوده است یا نمازش را یکى در میان خوانده باشد.
عشق به جهاد و در صحنهی نبرد بودن شهید سید علی زنجانی هم وصفناپذیر است. همهی دوستان، همرزمان و فرماندهان از عشق او به حضور در نقطه اول درگیرى اطلاع داشتند. گاهی برای اجازه شرکت در عملیات التماس میکرد. در همین عملیات اخیر میگفت: «حاجی کلی التماس کردم برم تو عملیات». خودش برام تعریف میکرد که حاجی بچهها باید به جلو میرفتند. من هم سر و صورتم را پوشاندم تا با رزمندهها بروم. برای شرکت در هجوم باید از زیر یک تونل رد میشدند. با بیسیم هماهنگ شده بود که مثلاً این تعداد نیرو مىآیند. تک تک نیروها را شمارش کردند. من آخرین نفر بودم. تا به من رسیدند چون سر و صورتم را پوشانده بودم و با آمار اعلام شده نمیخواند، چفیه را از سرم برداشتند. من را شناختند و گفتند: «سید علی کجا میری؟؟؟؟ باید هماهنگ کنیم». بعد هم به او اجازه رفتن را ندادند. عشق وافر سید علی به صحنهی نبرد زیاد بود.
خدا توفیق بدهد و باب جهاد را به روی همهی آرزومندان را باز فرماید.
«یا زهرا»