جهادش مجاهدانه بود. آرام و قرار نداشت. کارش که تمام میشد ، سر کارِ دیگری را میگرفت. بین رزمندگان خیلی به چشم میآمد. مدام در حال کار و تلاش بود. گاهی شوخی میکردیم میگفتیم: این حاج علی[روحالله] بیش فعاله، استراحت نداره!
نحوه شهادت شهیدان قدیر سرلک و روح الله قربانی
ماموریتش تمام شده بود. وسایلش را جمع کرد تا برگردد ایران. بچهها سر به سرش میگذاشتند و میگفتند: حاج علی دیدی این همه بدو بدو کردی اما شهید نشدی، داری برمیگردی! در همان حال که وسایلش را در ماشین میگذاشت نگاه عمیقی به ما کرد و گفت: اگر خدا بخواد به کسی شهادت بده، همینجا جلوی مقر نصیبش میکنه! . نیم ساعت قبل از انفجار با شهید سرلک خلوت نیم ساعته داشتند که کسی نفهمید چی گفتند و چی شنیدند. همیشه بر اثر کار زیاد زیر نور مستقیم خورشید صورتش آفتاب سوخته بود. اما آن روز خیلی سفید و نورانی شده بود. . نیم ساعت بعد درست همانجایی که گفته بود شهادت نصیبشان شد. . تلاش مجاهدانه اش به ثمر رسید.