خاطرات شهدا : شهید مدافع حرم سید میلاد مصطفوی ؛ سفر کربلا
یه بار یه کار فرهنگی برای شهید سید میلاد مصطفوی انجام دادم.
برای اون کار فرهنگی یکی از طلا هایی که با حقوق خودم خریده بودم رو فروختم،…
هیچکس متوجه نشدحتی پدر و مادرم فقط خودم و سید و خدا دونستیم سر نماز به آقاسیدمیلاد گفتم سید هیچی نمیخوام ازت ،فقط نشونم بده که تو زندگیم هستی.
موند و اربعین اومد.من خیلی دوست داشتم برم کربلا ولی جور نمیشدو تا اون موقع هم کربلا نرفته بودم خیلی بیقرار بودم و گریه میکردم.
شب و روزم شده بود گریه برای دیدار کربلا.
یه روز نزدیک اربعین خیلی دلم گرفته بود یه دلنوشته نوشتم و فرستادم کانال شهید مصطفوی در باب کسی که از اربعین جامونده بود.بلافاصله یک نفر به مدیر کانال پیام داد و گفت کی این دلنوشته رو نوشته؟!
فلانی ،گفت من هزینه کربلاشون رو میدم بره کربلا!
گفت مشکل هزینه نیست جور نمیشه براشون.
گفت من میخوام هزینه بفرستم هدیه شهید مصطفوی هست شماره کارت بدین‼️گیج شده بودم.خلاصه از اون اصرار و از من انکار
گفت هدیه از طرف سیدمیلاده من دقیقا یک میلیون و دویست برای سید برای اون کار فرهنگی هزینه کرده بودم اون شخص که ندونستم کی بود دقیقا همون مبلغ که برای شهید هزینه کرده بودم رو ریخت به کارتم
تا چند روز گیج و منگ بودم.
خلاصه اینکه من نرفتم کربلا و تصمیم گرفتم هزینه کربلامو هدیه بدم به شخص دیگه.گفتم سیدمیلاد کربلا نرفت و کربلاشو هر بار هدیه میداد
ولی خیلی بیقرار بودم برای دیدار کربلا .ولی به سیدمیلاد گفتم سید پامیزارم رودلم ببینم چی میبینم !
گفتم سید جانم تو چطور از کربلا گذشتی و هر بار کربلاتو هدیه میدادی به شخص دیگه هزینه رو ریختم برای یک شخص و اون بنده خدا رفت کربلا،
پلاک خادمی شهدام رو دادم به اون شخص گفتم بنداز حرم آقا امام حسین علیه السلام نیت کردم و گفتم خادم شهدا و ارباب بمونم.
اون شخص از کربلا اومد.
و من برای اربعین بعدی از طرف خادمی کشوری نمیدونم از بین چند هزار نفر انتخاب شدم ؟!
برای خادمی کربلاو برای اولین بار رفتم کربلاو در دویست قدمی حرم آقا ابوالفضل علیه السلام در موکب کریم اهل بیت علیها السلام چهارده روز خادم الحسین شدم.
راوی : از دوستداران شهید