آرام ، محجوب و مظلومند اقوام شان همه ساکن رشت هستند و به همین دلیل اطراف تابوت «شهید مصطفی رضایی» آشنایان کمتر دیده میشوند.
مردم سنگ تمام گذاشته اند، پدر و مادر او صبری همراه با بهت و اندوه داشتند.
نادر است دیگر….
گاه بی تاب میشود و گریه میکند. میگوید: «مصطفی بعد از تو با دلتنگی هایت چه کنم؟
نور چشم مادر، چشم امیدم»
گاه میگوید: پسرم در شهرداری کار میکرد ناجوان مرد ها بهش رحم نکردند و همانند دیگر شهدا شهیدش کردند.
رفته بود غذا بگیرد و برگردد
به ساختمان شهرداری که حمله کردند بی گناه شهید شد یعنی گرانی بنزین به این راحتی دلیل شهید شدن جوان من شد…؟
خدا یارت مادر…
شهادت شهادت است، عاقبت بخیر شدی…