خاطرات شهدا : ماجرای گمنام بودن شهید حمید باکری
اگر زندگی شهید حمید باکری را ورق بزنید به یک نکته مهم از حمید آقا پی می برید و آن گمنام بودن حمید باکری است.
حمید باکری ذره ای تظاهر نداشت.
خودش می خواست گمنام شود. شهادتش هم گمنام بود همانطورکه خواسته بود. خصوصیات حمید باکری حکایت از علاقه ایشان به گمنامی بود.
امکان آوردن پیکر حمید باکری در عملیات خیبر وجود داشت اما با نظر من، این هم حکمت داشت و خواست حمید آقا این بود که گمنام زندگی کند و گمنام بماند.
اهدافی که حمید دنبال می کرد بین خودش و خداوند بود. حمید باکری در وادی تظاهر یک قدم هم بر نداشت با آنکه زحمات فراوانی در جنگ کشید.
شهید حمید باکری به عنوان فرمانده در عملیات های متعدد که وجب به وجب در کنار رزمندگان حضور داشت و نفر اول در عملیات ها بود،
مکالمات و مصاحبه ایشان با تلویزیون و رسانه ها وجود نداشت فقط در حد یکی دو مورد بود. این نشان از اهل تظاهر نبودن حمید دارد.
حمید در راه هدفش شهید شد و در راه هدفش گمنام ماند. از حمید باکری یادداشت زیادی در دسترس نیست. ایشان خیلی اهل یادداشت کردن نبودند.
ایشان با حرکات و رفتارش به ما درس داده است. هدفش این بود که کارها برای خداوند باشد. حمید باکری گوی سبقت را در گمنامی برد.مونس بچهها بود.
هر کجا که به ایشان احساس نیاز میکردیم در عملیاتها حضور داشت.حمید باکری آرام، پرکار و تلاشگر بود. ویژگی مهمی که من در وجود ایشان لمس کردم نترس بودن و شجاعت ایشان بود.
مصداق جمله «در قاموس شهادت ترس نیست»، را من در وجود شهید حمید باکری دیدم. در ذات شهید حمید باکری ترس وجود نداشت.
او شجاع بود و تدابیرش را با شجاعت به اجرا میگذاشت. ما با دیدن شجاعت حمید روحیه میگرفتیم.