کلام شهید | روز عاشورا
امام حسین علیه سلام، در آخرین لحظات حیات چه گفت؟
.
«برای شما می خواهم نمونه ای ذکر کنم؛ نمونه از انسانهایی که همه وجودشان را خدای بزرگ پر کرده است، هرچه بر آنها بگذرد، و خدای بر آنها بپذیرد با میل و رغبت آنرا قبول می کنند.
صحنه ی کربلا و عاشورا را تصور کنید. تصور کنید، حسین علیه سلام را در آخرین لحظات حیات، هنگامی که بر خاک داغ کربلا بر زمین افتاده است و سیلاب خون از سرتاسر بدنش جاری است و دیگر طاقت ندارد که از زمین برخیزد و با دشمنان خویش مبارزه کند، از همه حلقه های زره اش خون جاریست، تنها قدرتی که در بدن او وجود دارد کلماتی است که به آرامی بر لبان مبارکش می گذرد. او را محاصره کرده اند. شمر جلاد و دیگران آماده هستند که او را به شهادت برسانند.
یکی از اعراب میبیند که لبان مبارکش حرکت میکند، حس کنجکاوی او تحریک میشود که ببیند این مرد بزرگ در آخرین لحظه حیات چه میگوید؟ خود را به او نزدیک میکند تا آخرین لحظه ی حیات چه میگوید. خود را به او نزدیک میکند تا سخنان آخرین را بشنود.
امام حسین علیه سلام در آخرین لحظات حیات با خدای خود مناجات میکرد، ذکر میگفت:« الهی رِضاً بِرِِضِاکَ، صََبراً عَلی قَضائِک یا رََبََََّ لا الهَ سِواکَ، لا مَعبُودَ سِواک یا غیاث المُستَغیثین»
مردی که این همه زجر و شکنجه دیده است، هفتاد و دو نفر از بهترین یاران و اصحابش در مقابل دیدگانش به خاک و خون در غلطیده اند، خیمه هایش در مقابل دیدگانش مورد هجوم دشمن قرار گرفته و به آتش کشیده شده، تمام این مصیبت ها را تحمل کرده است و همه را دیده و این چنین با خدای خویش راز و نیاز میکند:
«ای خدای بزرگ، آنچه را که تو بر من بپذیری من به آن راضی و خشنودم خدای را شکر میکنم آن چیزی را که در قضا و قدر تو بر من پذیرفته است من تسلیم اراده ی تو هستم. من جز اراده ی تو چیزی نمیخواهم و جز تو معبودی ندارم تو را می پرستم و تو معبود منی و به هیچکس جز تو روی نمی آورم.»
.
«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ و عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ و عَلی عَباس الحُسَین»
.
شهید چمران، کتاب علی زیباترین سروده هستی