خواهرش بهش میگفت: آخه دختری رو که تا حالا ندیدی چجوری میخوای بگیری؟ شاید کچل باشه چیزیش باشه… گفت: آ[ه اون کچله رو هم بالاخره یکی باید بگیره دیگه…!!!
از قبل به پدر ومادرم گفته بودم دوست دارید مهرم چه باشد. یک جلد قرآن و یک اسلحه . این هم که چه جور اسلحه ای باشد، برایم فرقی نداشت. پرسید « نظرتون راجع به مهریه چیه ؟» گفتم « هرچی شما بگین.» گفت « یک جلد قرآن و یک کلت کمری. چه طوره؟» گفتم « قبول.» هیچ کس بهش نگفته بود. نظر خودش را گفته بود. قبلا به دوست هایش گفت بود« دوست دارم زنم اسلحه به دوش باشد.»
روز عقد کنان بود. زن های فامیل منتظر بودند داماد را بینند. وقتی آمد، گفتم « اینم آقا داماد. کت و شلوار پوشیده و کراواتش رو هم زده، داره می آد.» مرتب وتمیز بود. با همان لباس سپاه . فقط پوتین هایش کمی خاکی بود.
هرچه به عنوان هدیه ی عروسی به مان دادند، جمع کردیم کنار هم بهم گفت « ما که اینا رو لازم نداریم. حاضری یه کار خیر باهاش بکنی؟» گفتم « مثلا چی ؟» گفت « کمک کنیم به جبهه .» گفتم « قبول ! » بردمشان در مغازه ی لوازم منزل فروشی . همه شان رادادم، ده – پانزده تا کلمن گرفتم.
اعظم
درود بر مردان آسمانی .
کسانی که اهل آسمانندفقط می آیند که به اهل زمین یادآوری کنند که اینجا محل گذر است و باید رفت . خوشا به حال آنان که آنها را می بینند و درسی را که می دهند فرا می گیرند و به کار می برند. چشمهای بصیرت را باز کنید تا بهتر ببینید.
الله سمیع علیم
hasan1377
سلام و درود
انشاءالله شفاعت شهیدان نصیب تون باشه