زندگی نامه و وصیت نامه شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده

مصطفی صدرزاده فرمانده تیپ عمار و جانشین لشکر فاطمیون در ۱۹ شهریور ماه ۱۳۶۵ در استان خوزستان شهرستان شوشتر در خانواده ای بسیار مذهبی به دنیا آمد. پدر مصطفی انسانی وارسته و پاسدار و جانباز دفاع مقدس و مادر مهربانش از سادات جلیله هستند.

مصطفی صدرزاده ۱۱ سال بیشتر نداشت که از اهواز به همراه خانواده به مازندران نقل مکان کردند و تنها پس از ۲ سال به تهران و منطقه شهریار رفتند و در آنجا ساکن شدند.

شهید مصطفی صدرزاده دوران نوجوانی و جوانی را در مسجد و هیئت های محل و همچنین بسیج و به دوره های نظامی و رزمی سپری کرد. در همین حین علقه زیادی به حوزه علمیه داشت و در حوزه مشغول شو، سپس در دانشگاه در رشته ادیان و عرفان دانشجو بود. با این حال در تمام زندگی جوانی اش سعی بر این داشت نوجوانان و جوانان گوشه و کنار شهریار را جذب مسجد و هیئت کند. با برپایی کلاس ها و اردو هایی که خیلی جذّاب بود مشغول کلاس های نظامی، جلسات و سخنرانی و… برای جوانان بود.

پس از ازدواج مصطفی نتیجه در سال ۸۶ یک دختر به نام فاطمه و پسری به نام محمد علی ود که عاشانه با آنها بازی میکرد.

در همین میان مصطفی صدرزاده در سال ۹۲ برای دفاع از حرم ائمه و حضرت زینب(س) کاملاً داوطلبانهه و با عنوان افغانستانی راهی سوریه شد و نام جهدی خود را سید ابراهیم انتخاب کرد. به علت رشادت ها و فداکاری های زیاد در جنگ با دشمنان اهلبیت و داعش فرماندهی گردان عمار از لشکر فاطمیون را عهده دار شد و بعد جانشین تیپ فاطمیون شد. مصطفی صدر زاده پس از زخ و جراهات بسیار سر انجام در ظهر تاسوعا یعنی ۱ آبان ماه ۱۳۹۴ در حومه حلب سوریه به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت رسید و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت.


پیشنهاد خرید

پوستر زیبای شهید صدرزاده

۰ تومان۱۵,۰۰۰ تومانخرید کنید

مستند ملازمان حرم ( مستند شهید مصطفی صدرزاده)

پیشنهاد خرید

پوستر شهید آقا مصطفی صدرزاده

۰ تومان۱۵,۰۰۰ تومانخرید کنید

عکس حاج قاسم در منزل شهید صدرزاده

عکس شهید سلیمانی در منزل شهید صدرزاده
عکس شهید سلیمانی در منزل شهید صدرزاده

پیشنهاد خرید

قاب شاسی زیبای آقا مصطفی صدرزاده

۰ تومان۷۹,۰۰۰ تومانخرید کنید

متن وصیّت نامه شهید مصطفی صدرزاده

بسم رب الشهدای و الصدیقین
خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست‌.
سپاس خدایی را که بر سر ما منت نهاد و از میان این همه مخلوق ما را انسان خلق کرد.
شکر خدایی را که از میان این‌همه انسان ما را خاکی مقدس به نام ایران قرار داد.
و شکر خدایی را که به بنده پدر و مادر و همسر صالح عطا کرد.
و شکر بی‌پایان خدایی را که محبت شهدا و امام شهدا را در دلم انداخت و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم.
خدایا از تو ممنونم بی‌اندازه که در دل ما محبت سید علی‌خامنه‌ای را انداختی تا بیاموزد درس ایستادگی را درس اینکه یزید‌های دوران را بشناسیم و جلوی آن‌ها سر خم نکنیم. از تمام دوستان و آشنایان در ابتدای وصیت‌نامه خویش تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش‌ دهند تا گمراه نشوند؛ زیرا ایشان بهترین دوست‌شناس و دشمن‌شناس است.
از پدر و خانواده عزیزم تقاضا دارم برای بنده بی‌تابی و ناراحتی بیش‌ از حد نکنند و اشک‌ها و گریه‌های خود را نثار اباعبدالله و فرزندان آن بزرگوار کنند.
پدر و مادر و همسرم و دخترم از شما تقاضا می‌کنم بنده‌رو ببخشید و از خدا بخواهید بنده رو ببخشد چقدر در حق پدر و مادر کوتاهی کردم چقدر شما را به دردسر انداختم فقط خدا شاهد تلاش شما بود که در زمان جنگ باید سختی و مشقت از من نگه‌داری کردید و بعد از جنگ هم برای درس‌خواندن من چقدر سختی کشیدید. فقط خدا می‌داند که چقدر نگران کرده‌ام اذیت کرده‌ام و شما تحمل کردید زیرا تلاش‌ می‌کردید تا فرزندتان عاقبت‌به‌خیر شود از شما ممنونم که همیشه انتخاب را به عهده خودم گذاشتید. حتی وقتی در نوجوانی می‌خواستم به نجف برای تحصیل بروم مخالفت نکرده و از اینکه همیشه به نظر من احترام گذاشتید ممنونم حالا هم از شما خواهش می‌کنم یکبار دیگر و برای آخرین بار به نظرم احترام بگذارید و از هیچ‌کس و از هیچ نهادی دلخور نباشید مبارزه با دشمنان خود آرزوی بنده بود و فقط خدا می‌داند برای این آرزو چقدر ضجه زدم و التماس کردم ممکن است بعضی‌ها به شما طعنه بزنند اما اهمیت ندهید بنده به راهی که رفتم یقین داشتم.
از همسر عزیزم می‌خواهم که بنده را ببخشد زیرا که همسر خوبی برای او نبودم. به همسر عزیزم می‌گویم می‌دانم که بعد از بنده دخترم یتیم می‌شود و شما اذیت می‌شوید اما یادت باشد که رسول خدا فرموده: هرکس که یتیم شود خدا سرپرست اوست ایمان داشته باش که خدا همیشه با توست. آرزو دارم که دخترم فاطمه،‌فاطمی تربیت شود یعنی مدافع سرسخت ولایت، از دوستان،‌ آشنایان و فامیل و هرکس که حقی گردن ما دارد تقاضا می‌کنم بنده حقیر با ببخشد زیرا می‌دانم که اخلاق و رفتار من آنقدر خوب نبود که توفیق شهادت داشته باشم و این شما حتی که نصیب ما شد لطف و کرم و هدیه خدا بوده و مردم عزیز ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم چقدر بچه‌های ما یتیم شدند،‌ زن‌ها بیوه، مادرها مجنون، پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود. در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست،‌ دل امام زمان بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضی‌ها نگه‌داشته نشد و برادران و خواهران من ماهواره و فرهنگ کثیف غرب مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد. از ما گفتن ما که رفتیم…
آن‌کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
بی‌بی زینب (س) آن زمانی که شما در شام‌ غریب بودید گذشت دیگر به احدی اجازه نمی‌دهیم به شما و به سلاله حسین (ع) بی‌احترامی کند. دیگر دوران مظلومیت شیعه تمام شده. بی‌بی‌جان انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم بی‌بی عزیزم مرا قاسم خطاب کن مرا قاسم خطاب کن روی خون ناقابل من هم حساب کن
و من‌الله توفیق
مصطفی صدر زاده
۴ مرداد۱۳۹۲

بسم الرب الشهدا و الصدیقین
درود خدا بر محمد و خاندان پاکش
دوستان با معرفت، همرزمای بسیجیم!
می‌دونم وقتی این نامه رو براتون می‌خونن از بنده دلخور می‌شید و به بنده تک‌خور و یا … می‌گید چون می دونم شماها همتون عاشق جنگ با دشمنان خدا هستید، می دونم عاشق شهادتید…
داداشای عزیزم ببخشید که فرمانده خوبی براتون نبودم اونجوری که لیاقت داشتید نوکری نکردم… به شما قول میدم اگر دستم به دامان حسین بن علی (علیه‌السلام) برسد نام شما را پیش او ببرم…
چند نکته را به حسب وظیفه به شما سفارش می کنم:
۱- وقتی کار فرهنگی را شروع می‌کنید با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم. اولین مشکل، مشکل تنبلی و سهل‌انگاری است.
۲- وقتی که کارتان می‌گیرد و دورتان شلوغ می‌شود تازه اول مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان می‌آید اگر فکر کرده اید که شیطان می‌گذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید، هرگز…
۳-تا جای که می‌توانید از تفرقه فرار کنید. عامل تفرقه غیبت و خبرچینی [ناخوانا] است.
۳- اگر می‌خواهید کارتان برکت پیدا کند به خانواده شهدا سر بزنید، زندگی نامه شهدا را بخوانید سعی کنید در روحیه خود شهادت طلبی را پرورش دهید …
۴- سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می‌کند و راه درست را نشانتان می دهد.
۵- دعای ندبه و هیئت چهارشنبه را محکم بچسبید.
۶- خودسازی دغدغه اصلی شما باشد.
سید ابراهیم صدر زاده

خاطرات شهید مصطفی صدرزاده

ماجرای پاترول سفیدی که همیشه واسطه خیر بود

یعنی خودش را واسطه می‌دید. واسطه‌ای که باید کارش را کند، سختی‌ها را تحمل کند و بداند که نتیجه دست خداست.

بله. سختی‌های زیادی را تحمل می‌کرد. ما یک ماشین پاترول سفید داشتیم و هر کس که این ماشین را می‌دید به ما خرده می‌گرفت که الان زمان پاترول نیست، بنزین زیاد مصرف می کند، خرج دارد و کلی مشکلات دیگر. وقتی این حرف‌ها را شنید گفت که این پاترول توانسته چند نفر را که در جاده مانده بودند نجات دهد.

گفت ماشینی در جوی آب افتاده بود و او با این پاترول آن را بیرون کشیده است. ماشین یکی از همسایه‌هایمان در مسیر شمال خراب شده بود. مصطفی با همین پاترول این ماشین را حدود ۹۰ کیلومتر بکسل کرد تا بجای مطمئنی برسند. وقتی گفتم که چرا هنوز از این ماشین استفاده می‌کنی، گفت که می‌خواهد با این ماشین به بقیه کمک کند. گفت خدا این را به ما داده تا بتوانیم برای کمک به دیگران استفاده کنیم.

مادر شهید مصطفی صدرزاده در حضور رهبری: مصطفی نذر حضرت ابوالفضل(ع) بود

چندی پیش مادر شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده و جمعی از رزمندگان و خانواده های شهدای مدافع حرم در حضور رهبری بودند که مادر شهید با بیان خاطره ای از شهید صدرزاده فرمود:

وقتی مصطفی بچه بود در روز تاسوعا مصطفی را در بیرون از کوچه با موتور زیر میگیرند و به من گفتند مصطفی کشته شد. من هم رو به کتیبه های حضرت ابوالفضل (ع) کردم و گفتم این پسر سرباز خودتان باشد و من نذر میکنم فدایی خودتان شود. دقیقاً روز تاسوعا قبل از اذان ظهر مصطفی در سوریه به شهادت رسید.

عکس های شهید مصطفی صدرزاده

http://old.roshd.ir/MainPage/Others/Haram/sh-sadrzade/08.jpg

http://old.roshd.ir/MainPage/Others/Haram/sh-sadrzade/07.jpg

http://old.roshd.ir/MainPage/Others/Haram/sh-sadrzade/09.jpg

http://old.roshd.ir/MainPage/Others/Haram/sh-sadrzade/10.jpg

http://old.roshd.ir/MainPage/Others/Haram/sh-sadrzade/12.jpg