خاطرات شهدا:

شهید عبدالمطلب اکبری – هم صحبتی با امام زمان

 

شهید عبدالمطلب اکبری - هم صحبتی با امام زمان (عج)
شهید عبدالمطلب اکبری – هم صحبتی با امام زمان (عج)

اسمش عبدالمطلب اکبری بود
زمان جنگ توی محله ی ما مکانیکی می کرد و چون کر و لال بود ، خیلی ها مسخره اش می کردند.

یه روز با عبدالمطلب رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش ” غلامرضا اکبری “عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت ” شهید عبدالمطلب اکبری “

ما تا این کارش رو دیدیم زدیم زیر خنده و شروع کردیم به مسخره کردن ،عبدالمطلب هم وقتی دید مسخره اش می کنیم و بهش می خندیم ، بنده خدا هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشته‌اش رو پاک کرد.

بعد سرش رو انداخت پائین و آروم از کنارمون پاشد و رفت…

فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردند.جالب اینجا بود که دقیقا همونجایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرش کردیم.

وصیت نامه اش خیلی سوزناک بود نوشته بود:

” بسم الله الرحمن الرحیم “یک عمر هر چی گفتم به من می‌خندیدند…یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم و مسخره‌ام کردند…یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم. اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام امام زمان عج حرف می‌زدم …آقا خودش بهم گفت: تو شهید میشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد.
راوی؛حجت الاسلام انجوی نژاد