خاطرات شهدا : اونجا دستم بازتره ؛ شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده

 

اونجا دستم بازتره ؛ شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده
اونجا دستم بازتره ؛ شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده

 

سرکلاس به مناسبتی صحبت آقا مصطفی شد،

یکی از دانشجویان دختر گفت حرف محرمانه‌ای دارم، بعد ماجرای زندگی خودش رو برای من با حال گریه می‌گفت که من سابقاً بسیار بد حجاب بودم وشهادت آقا مصطفی چه انقلابی در من ایجاد کرد.حتی می‌گفت من عکس ایشون رو روی کاشی سفارش داده و ساخته‌ام، هر وقت به این تصویر بسیار زیبای برجسته ایشون روی کاشی نگاه می‌کنم، خیلی در مورد کارهای روزم و اشتباهاتم الهامات خوبی به من میشه….کاملا احساس می‌کنم ایشون با نگاهش با من صحبت می‌کنه و خطاهام رو به من تذکر میده، حاجات و مشکلات سختی رو در زندگی‌ام رفع کرده تا اینکه با او عقد اخوت بستم…اینک این دانشجوی عزیز ترم دو رشته فقه است.”مصطفی اخیرا می‌گفت مامان دعا کن آنچه که صلاح هست پیش بیاد،اگه رفتنم مؤثرتر بشه. می‌گفتم بمونی که بیشتر می‌تونی خدمت کنی ولی با رفتنت…بعد جواب داد اونجا دستم بازتر هست. با این پیام‌ها تازه متوجه شدم “دستم بازتر هست” یعنی چی…حتی شهادت رو برای خودش نخواست…

راوی؛مادرمحترم شهید مصطفی صدرزاده