پیشنهاد خرید

قاب عکس تصویر شهید مدافع حرم مهدی صابری

۰ تومان۲۵,۰۰۰ تومانخرید کنید

خاطرات شهدا : الآن برگردم نامردیه ؛ شهید مدافع حرم مهدی صابری

 

الآن برگردم نامردیه ؛ شهید مدافع حرم مهدی صابری
الآن برگردم نامردیه ؛ شهید مدافع حرم مهدی صابری

اما این بار دیدم که مهدی با این مداحی اشک میریزد،

نه یک قطره بلکه به پهنای صورت، انگار آن روز مهدی، دیگر مهدی روزهای پیش نبود. گفتم:

مهدی میخواهم با این حالت، یک قولی به من بدهی. گفت: «چه قولی؟ »

گفتم: «ازت میخواهم دوتا کار برایم انجام بدهی، اول اینکه اگر شهید شدی، به خواب من بیا بگو آن طرف چه خبر است؟ » گفت:

«شاید نگذارند! ». و دوم اینکه سلام مرا به امام حسین علیه السلام برسانی.

همیشه وقتی از این حر فها میزدیم میگفت: «من رو چه به شهادت! »

اما این دفعه خیلی جدی گفت: «باشه ». حین درگیری، یکی از بچه ها مجروح شد،

مهدی رفت کمکش او را به عقب انتقال داد. بلافاصله برگشت با صلابت می جنگید تا دیدم از شدت تشنگی لبهایش مچاله شده بود و از خشکی باز نمیشد.گفتم: «مهدی! کسی را ندارم که تو را بفرستت عقب میتونی خودت برگردی؟ » گفت: «فکر میکنی من ترسیدم؟! » گفتم: «ترس چیه؟

دیگه رمقی برای تو نمونده ». گفت: «من الان برگردم نامردیه! اسلحه اش را گرفت و مصمم پا شد که یکی از بچه ها فریاد زد: «مهدی را زدند! » دیدم مهدی با صورت روی زمین افتاده است.

صدای ناله اش به گوش می رسید. خوب که دقت کردم دیدم نفس های آخرش را با آیات قرآن به پایان رساند. بعد از عملیات که برگشتیم، دیدم یک کاغذ روی صندلی ماشین است. کاغذ را برداشتم.

دستنوشته مهدی بود. بالای کاغذ نوشته بود؛
عشقت میان سینه من پا گرفته / شکر خدا که چشم تو ما را گرفته
دریاب د لها را تو با گوشه نگاهی / حالا که کار عاشقی بالا گرفته .